۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

اغلب ما دلايل قابل قبولي براي پذيرش آنچه «تجربه نزديک به مرگ»
)Near Death Experience( ناميده مي شود، داريم. گفته مي شود اين تجربه زماني اتفاق مي افتد که شما مرگ واقعي را تجربه مي کنيد. در آن لحظه شما صداهاي عجيب و غريبي مي شنويد. در ادامه مي بينيد که به حالت شناور درآمده و به راحتي مي توانيد جسم خود را از بالا ببينيد. در اين حالت احساس آرامش و راحتي خيال کرده و از پرواز خود لذت مي بريد. سپس مي بينيد که به سمت تونلي حرکت کرده و وارد تونل مي شويد. در انتهاي تونل، نور روشني را مي بينيد. با نزديک شدن به منبع روشنايي عده يي را مي بينيد که آنها نيز مرده اند. آنها به تو مي گويند که زمان مرگ تو نرسيده و تو بايد به زمين برگردي. به طور خلاصه مي توان گفت که اکثريت مردم معتقدند تنها افرادي که در حال مرگ هستند مي توانند NDE را تجربه کنند و در واقع، تنها آنها هستند که مي توانند زندگي پس از مرگ را ببينند-اما عده يي نيز معتقدند که پديده «تجربه نزديک به مرگ» واقعيتي حقيقي است و به غير از مرگ، در برخي شرايط خاص نيز مي توان آن را تجربه کرد. در سال 1926، «ويليام برت»، يکي از اعضاي انجمن سلطنتي، تعدادي کتاب در خصوص لحظات آخر زندگي به چاپ رساند. نجات يافتگان از مرگ جزئيات دقيق لحظات آخر زندگي خود را براي او شرح داده و او نيز آنها را چاپ کرد. اما در سال 1975 بود که
NDE با چاپ کتاب پرفروش «ريموند مودي» با عنوان «زندگي پس از مرگ»، به يک واقعيت عامه پسند تبديل شد. اين کتاب حاوي حکايت ها و داستان هاي نزديک به 50 نفر از نجات يافتگان از مرگ بود. در ابتدا عده زيادي از مردم در مقابل پذيرش مفهوم NDE مقاومت مي کردند اما با تحقيقات بيشتر معلوم شد که اين پديده چيز غيرعادي نبوده و به راحتي مي توان با آن کنار آمد. نزديک به 10 تا 20 درصد از کساني که دچار حمله قلبي شده و زنده مانده اند، ادعا کرده اند که NDE را تجربه کرده اند. حتي نجات يافتگان از مرگ با جريان برق، کما، خودکشي ناموفق، شوک هاي ناشي از خونريزي شديد، عفونت يا آنافيلاکسي و حتي افرادي که نزديک بوده غرق شوند همگي تجربه يکساني از پديده NDE داشته اند.
ذکر اين نکته ضروري است که «تجربه نزديک به مرگ» هميشه با مرگ مرتبط نيست )بر خلاف حرف D در NDE(. به عنوان مثال، خلبان هاي هواپيماهاي شکاري به هنگام تعليم خلباني در سانتريفوژهايي قرار مي گيرند که فشار زيادي را به آنها وارد مي آورد. اين فشار که ناشي از نيروي جاذبه است، باعث حرکت سريع خون از مغز به سمت پاهاي آنها مي شود. در اين حالت چشمان خلبان سياهي رفته و به سرعت بيهوش مي شود. نزديک به 20 درصد از خلبان هايي که در اين سانتريفوژها قرار گرفته اند ادعا کرده اند که چيزي شبيه NDE را تجربه کرده اند و حتي عده يي نيز گفته اند که خروج از جسم را تجربه کرده و توانسته اند جسم خود را از بالا مشاهده کنند. آنچه NDE را از مرگ جدا مي کند اين است که نزديک به 50 درصد از کساني که NDE
را تجربه کرده اند بدون هيچ گونه کمک پزشکي از مرگ نجات يافته و به دنيا بازگشته اند. ما هنوز نمي دانيم که چه چيزي موجب NDE مي شود. البته دليلش نيز بسيار ساده است: مغز ما به طرز خارق العاده يي پيچيده است. مغز اطلاعاتي را از حس هاي اوليه ما مثل بينايي، شنوايي، چشايي، بويايي و لامسه دريافت مي کند. گيرنده هاي موجود در پوست اطلاعاتي راجع به درجه حرارت، درد و فشار را دريافت مي کنند در حالي که گيرنده هاي موجود در گوش اطلاعات مربوط به تعادل و جهت گيري ما را تحت پوشش خود قرار مي دهند. گيرنده هاي موجود در مفاصل، تاندون ها، ماهيچه ها و استخوان ها به مغزمان مي گويند که اندام هاي حرکتي ما در چه وضعيتي قرار گرفته اند. تمامي اين اطلاعات و اطلاعات ديگري از اين دست، همانند رودخانه هايي که نهايتاً يه دريا مي ريزند به سمت مغز حرکت مي کنند تا ما احساس قدرتمندي که هوشياري ناميده مي شود را داشته باشيم. نزديک به دو جين تئوري در خصوص اينکه چرا
NDE اتفاق مي افتد، وجود دارد. از اين تئوري ها مي توان به فعاليت الکتريکي عجيب و غريب در بخش هايي از مغز، وجود اندورفين ها در ساقه مغز، وجود مواد شيميايي طبيعي قوي در مغز مثل endopsychosin، دخالت روياهاي REM در ميزان سطح هوشياري و تعداد زيادي تئوري ديگر اشاره کرد. اما اخيراً دکتر «اولاف بلانک» که يک متخصص اعصاب است، توانست «تجربه نزديک به مرگ» را در آزمايشگاه شبيه سازي کند. او با الکتريسيته بخشي از مغز را که شکنج )چين سينوسي مغز( گوشه يي چپ ناميده مي شود تحريک کرد. بيماراني که تحت اين آزمايش قرار گرفته بودند اعلام کردند که سايه فردي را پشت سر خود ديده اند. هنگامي که او شکنج گوشه يي راست مغز را تحريک کرد بيماران اعلام کردند به وضوح ديده اند که از جسم خود خارج شده و حتي توانسته اند جسم خود را از بالا نگاه کنند. در واقع، آنها خروج از جسم را تجربه کرده بودند. در آينده ممکن است اطلاعات ما درباره عملکرد مغز آنقدر افزايش پيدا کند تا بتوانيم «تجربه نزديک به مرگ» را به طور کامل درک کنيم. اما در حال حاضر مي دانيم که براي تجربه اين پديده لازم نيست که شما حتماً بميريد. اين بدان معناست که زندگي پس از مرگ وجود داشته و نمي توان آن را به کذب انکار کرد.